اعظم شاه
اعظم شاه \aʾzam šāh\، (1063- 1119 ق / 1653-1707 م)، محمداعظم، شاهزادۀ گوركانی، يكی از 3 فرمانروای هند پساز اورنگزيب و مدعی امپراتوری گوركانيان. وی چهارمين فرزند اورنگزيب (قس: عبدالسبحان، 1، حاشيۀ 5) از همسر ايرانیاش، دِلوس بانو، دختر شاهنواز خان صفوی است كه در 12 شعبان 1063 ق / 28 ژوئن 1653 م در برهانپور زاده شد (فاروقی، 544؛ قس: كار، 315؛ بختاور خان، 1 / 396).
محمداعظم هنوز خردسال بود كه در ذيقعدۀ 1068 نخستين منصب حكومتی خود، «منصب دههزاری چهار هزار سوار و عنايت عَلَم و نقاره و تومان و طوغ و آفتابگير و دهكدهكی ... » را دريافت كرد (همو، 1 / 74-75).
اورنگزيب پيشاز مرگ، امپراتوری وسيع خود را ميان پسرانش تقسيم كرد، بدينگونه كه ايالات شمال و شرق و پايتخت (دهلی) و عنوان سلطان را به محمد معظم شاه عالم، جنوب و جنوب غربی شامل بخش شمالی دكن را، كه مركز آگره بود، به محمداعظم، و گُلكنده و بيجاپور را به محمد كامبخش سپرد (بوريج، I / 308, 385؛ دولافوز، 194)؛ اما محمداعظم كه بهقصد مالوا تنها دو منزل از اردوی سلطنتی دور شده بود، پساز شنيدن خبر مرگ پدر، بهشتاب بازگشت و اسباب سلطنتی را در اختيار گرفت (چاندرا،12 ؛ بوريج، همانجا؛ خوافی خان، 2 / 548، 566؛ غلامحسين، 3). تقريباً تمام اشرافی كه در آنهنگام در دربار حضور داشتند، اين حركت را تأييد كردند (چاندرا، همانجا). اعظم شاه كسانی چون اسد خان و حميدالدين خان را نيز كه نخست مقاومتی نشان دادند، بهسوی خود کشاند (خوافی خان، همانجا) و چند روز بعد، در 10 ذيحجۀ 1118 ق / 4 مارس 1707 م، بهعنوان پادشاه جلوس كرد (زامباور، 442؛ غلامحسين، همانجا؛ خوافی خان، 2 / 566، 571). اعظم شاه بلافاصله پس از تاجگذاری، خزاين سلطنتی را تصاحب كرد و به عزل و نصب حكام، امرا و منصبداران پرداخت (غلامحسين، 4).
محمدمعظم كه در اين هنگام با عنوان شاه عالم در كابل و لاهور حكومت میكرد (بوريج، همانجا؛ چاندرا، 15)، خبر درگذشت پدر را با اندكی تأخير شنيد و بیدرنگ بهسوی آگره حركت كرد و چند روز پساز برادر، نزديك لاهور بر تخت نشست (غلامحسين، 5؛ سريواستاوا، 421؛ كار، 315). پساز چند روز، محمداعظم شاه برای مقابله با برادر، احمدنگر را ترك گفت و در 12 ربيعالاول 1119 به گواليار رسيد (غلامحسين، 7؛ خوافی خان، 2 / 584؛ كار، همانجا). شاه عالم نامهای به برادر نوشت و ضمن يادآوری مفاد وصيت پدر، او را به صلح و اجتناب از جنگ فراخواند (خوافی خان، 2 / 584-585؛ غلامحسين، 5). اعظم شاه اين آشتیجويی را نپذيرفت و بر جنگ پای فشرد. در 18 ربيعالاول، در دشت جاجو جنگ درگرفت. با وجود تهور اعظم شاه و پيروزی او در نخستين ساعات نبرد (خوافی خان، 2 / 589، 593)، دو پسرش كشته شدند (غلامحسين، 10-11؛ عبرت، 118، 121؛ كار، 317)؛ و با آنكه متهورانه به قلب سپاه مقابل زد، خود نيز كشته شد و سپاهش رو به گريز نهاد (غلامحسين، 8؛ خوافی خان، 2 / 597؛ عبرت، 124). پيكرهای محمداعظم و فرزندانش به شاهجهان آباد انتقال يافت و در مقبرۀ همايون به خاك سپرده شد (خوافی خان، 2 / 598؛ عبرت، 124-125).
مآخذ
بختاور خان، محمد، مرآة العالم: تاريخ اورنگزيب، به كوشش ساجده س. علوی، لاهور، 1979 م؛ خوافی خان، محمدهاشم، منتخب اللباب، به كوشش احمد صاحب، كلكته، 1874 م؛ دولافوز، ک. ف.، تاريخ هند، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گيلانی، تهران، 1316 ش؛ زامباور، معجم الانساب و الاسرات الحاکمة، ترجمۀ زكی محمد حسن و حسن احمد محمود، بيروت، 1400 ق / 1980 م؛ عبرت لاهوری، محمدقاسم، عبرتنامه، به كوشش ظهورالدين احمد، لاهور، 1977 م؛ نيز: